چند قدمی تا عشق...
دلتنگی یعنی اینکه دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعت گوشیتو میبینی


عاشقانه


دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,

|
 

.


دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,

|
 

........

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد. جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت . روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد . همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: (( تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟ )) جوان گفت: (( اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانهء خویش نبینم؟ ...

دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,

|
 

احساس


یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,

|
 

لطفا نظراتون يادتون نره... 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                                                                      اینجا در قلب من حد و مرزی

برای حضور تو نیست

به من نگو که چگونه بی تو

زیستن را تمرین کنم

مگر ماهی بیرون از آب

می تواند نفس بکشد؟؟؟

مگر می شود هوا را از

زندگیم برداری و من

زنده بمانم؟؟؟

بگو معنی تمرین چیست؟؟؟











بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟؟؟

بریدن از خودم را؟؟؟


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                    

زندگی شاید آن لبخندی‌ست، که دریغش کردیم


زندگی زمزمه پاک حیات‌ست، میان دو سکوت


زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست


لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی‌ست


من دلم می‌خواهد


قدر این خاطره را دریابیم.

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                                                                      زندگی درک همین اکنون است


زندگی شوق رسیدن به همان


فردایی است، که نخواهد آمد


تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست


شاید این خنده که امروز، دریغش کردی


آخرین فرصت همراهی با، امید است

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                                                                     زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست


زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست


رود دنیا جاریست


زندگی، آبتنی کردن در این رود است


وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده‌ایم


دست ما در کف این رود به دنبال چه می‌گردد؟


هیچ!!!

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                              

شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی



تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم.



تمام شب برای



با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم.

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

نشانی من





من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:



درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!



خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!



کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،



کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام!



درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!



حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی



 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 



آدمهای ساده را دوست دارم.


همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.

همان ها که برای همه لبخند دارند.


همان ها که همیشه هستند،

برای همه هستند.

آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛



عمرشان کوتاهاست.



بسکه هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوءاستفاده می کند



یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.




آدم های ساده را دوست دارم . بوی ناب “آدم” می دهند. . .

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت

سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم

امشب دوباره تو را گم کرده ام

میان آشفته بازار افکار مبهمم

توی کوچه های بی عبور پاییزی

دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را

منتظر نشسته ام


آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند


همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .



گـاه گاهـی دل من می گیرد

بـیـشـتر وقـت غروب

آن زمان که خدا نـیـز پر از تـنـهایـیـست

من وضـو خواهم سـاخـت

از خـدا خواهم خواست که تو تـنها نشوی

و دلـت پر ز خوشی های دمادم باشد


چقدر دلم هوایت را می کند

حالا که دگر هوایم را نداری...!


نميــــــدانم

تعبيـــــر نگاهت

خداحافظيست

يا انتــــــظار ؟!


از خواب پريدم

چشام پر اشک بود

بلند شدم و يه راست رفتم سمت کمد

تنها يادگاری از تو

عطرت بود که روی پيرهنم جا مونده بود

سر کشيدم بوی نبودنت رو

از توچـه پنهــان

گــاهی برایـم آنقـدر خواستنی می شوی

که شـروع می کنم

به شمــارش تک تک ثانیـه

برای یک بار دیگـر رسیـدن

به بوی تنت ...


پيشاني اَت بُقعه ي هَميشــه اَمن ياد ِ من است ...

مي بوسَمش شايـــد از پُشت اين ضَريـح حــاجت رَوا شوم !!!


چه روزنه امــیدی ممکن است باشد ؟!

وقتی نداشته ها بیــشتر از داشته هاست



منو بفهم

وقتي جز رفتن

واسم راهي نمونده


من خوبم ...خسته نیستم ... فقط

گاهی دستم به این زندگی نمی رود !!


شکستم


نه آن زمان که رفتی ..


همان وقت که گفتی می روی ..


هيچ كس

ويراني ام را حس نكرد

روز رفتنـــت را به خاطـــــر داری ؟

کفــــــش هایــــت را بغل کــــــرده بــــودی . . .

مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! !

نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی

از همیـــــن گوشــــه کنــــار

.

.

.

و امــــــــروز

بی ســــــر و صـــــــــدا پیدایـــــت شد

تـــــا بــــه رخ نکشـــــــــی اشتباهاتـــــــــــــم را

ایـــــن بـــــار کفــــش هایـــــت را می دزدم

مبــــــــــادا فکـــــر ِ رفتــــــــــن به ســـــرت بزنــــــــد


گمـــــــــان می کـــــردم وقتــــــــی نبـــاشم

دلـــــت می گیـــــرد

1 روز

1 ماه

1 سال

از رفتنــــــم می گذرد . . .

چه خیـــــال ِ بیهوده ای

وقــــتی دلت با دیگریســــــــت ...



مـَــن ..

طَعـــم شیرین یافتن را

در طَعم تلــخ از دَست دادن یافتــَـم

و در این میان

سَهم من تنهـــــا یک یادَت به خیر

ساده بود ..


من ميشم عروس دنيا
تو بيا و داماد روزگارم باش...

شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی که در بیــداری انتظارش را دارم

می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم ...

از تو چــه پنهان ، شبهــا در خواب ، رخت ِ عروســی را به تن دارم

که دامادش تــویـــی

خوشحال کننــده است نــه ؟

اما همیشــه رخت ِ عروســی ، خبــر از مــرگ بوده !!!

نکنـــد نیاییُ من اینجــا از غصه دلتنگــی ِ نیامدنت

بمیـــرم ؟!!!

تو تعبیـــر ِ خواب بلــدی دلکــــم ؟

بیــا تعبیـــر کن که تا تو فاصلــه ایی نمــانده

بیــا و دلخــوشیم را برایم به باور تبدیل کن

فقط بیـــا

بودنت را می خواهم ... "


در آغوشـم که می گیــری

آنقــدر آرام می شوم

که فـَـراموش می کنم

بـایـد نفس بکشم ...


اين روزها …

يا به تو مي انديشم،

يا به اين مي انديشم، که چرا !؟

به تو مي انديشم ...!!


با ساعت دلم

وقت دقیق آمدن توست!

من ایستاده ام:

مانند تک درخت سر کوچه

با شاخه هایی از آغوش

با برگ های از بوسه

با ساعت غرورم اما !

من ایستاده ام:

با شاخه هایی از تابستان

با برگ هایی از پاییز

هنگام شعله ور شدن من!

هنگام شعله ور شدن توست!

ها . . . چشم ها را می بندم

ها . . . گوش ها را می گیرم

با ساعت مشامم

اینک:

وقت عبور عطر تن توست 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                                                                                     چه بي پروا رفتنت را به نظاره نشستم

در شامگاهي كه زمين بوي بهار نارنج مي داد

شايد تو قدم هايت را سست برمي داشتي

تا واژه اي ديگر را از من بشنوي

واژه اي از جنس خواهش

ومن منتظر بودم

تا صداي التماسم را از لابه لاي سكوت تلخم بشنوي

اما نشنيدي و رفتي

تا من روزها آمدنت را

در انتهاي كوچه اقاقي به انتظار بنشينم...



پی نوشت۱:

دلم تكيه زده به ديوار دلتنگي...

(خیلی دلگیرم ازت)

پی نوشت ۲:

**غیرت یعنی اینکه

نذاری از غیر آسیبی به عزیزت برسه

نه اینکه خودت بشی عذاب...

پی نوشت ۳:

**خدایا ایوب را بیاور زمین

میخواهم از صبر برایش بگویم...

پی نوشت ۴:

**سخت ترین لحظات زندگی ام جایی است که

به خاطر دیگران لبخند میزنم

و به خاطر تو از درون میگریم

پس سهم خودم کجاست؟!!

پی نوشت ۵:

راستی یادت باشه

سکوت همیشه نشانه رضایت نیست

شاید کسی داره خفه میشه پشت یه "بغض"...

پی نوشت۶:

بعضی وقتا یه چیزایی رو نباید کامل نوشت!

باید،ادامه اش رو سیر گریه کرد... 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                                                                                                     با توام...!

تویی که یادت سرمشقیست برای کوچه های بن بست خیالم

دوست داری بفهمی سکوتت با قلب ترانه هایم چه کرد؟

بغض ترانه هایم در آستانه فریادی عظیم ترک خورد...

به همین سادگی...!

آن شب ستاره به یاد اندوه غریبم تا صبح ضجه زد

سنگی که تندیس بی تو بودنم بود در درون شکست

اما تنها بی تفاوتی تو بود

که امضایی بر ثانیه های کبود حسرت حضورت شد

آشنای غریب دلتنگی هایم....!

چه خوب درست در اوج حضور بی دغدغه ام

سکوت خالی از سخنت را بدرقه حضور دست هایم میکنی

میدانی؟...

دلم چند وقتیست رویا میخواهد..

رویایی از تبار صداقت نگاه ها نه سکوت صداها

رویایی از نژاد ایمان دلها نه لبخندهایی از جنس تحقیر

رویایی از تثبیت سایه سپید حضوری روی دفتر سیاه دلی

که همین روزها خواهد مرد

اصلا شاید الان دل مرده ای دارد

وصیت نامه اش را برای حافظه بی رحم دنیا تکرار میکند

تایاد آوری کند که ای مشتاقان زمین..!

روزی هم من چون شما دنیا را از دریچه نگاه عاشقی می دیدم

که خیال میکرداگر ایمان داشته باشی

همه سکوت های دنیا روزی در برابرت خواهد شکست

او روزها را با این تفکر گذراند

اما نمی دانست همه چیز ایمان نیست

وایمان تنها یک مبارز است در صحنه نبرد زندگی

که می جنگد با تقدیر

واو دید که چگونه تقدیری روی ایمانش سایه افکند

تا شکست خورده از زندگی سندنابودی رویاهایش امضاشود

وبی بهانه یک عمر صداقتش را ببازد

در آستانه چشمانی که هرگز او را باور نکرد...!

پی نوشت:

**نمی‌دانی چه دردی دارد که گاهی

شانه‌ای، دستی، کلامی را نمی‌یابی

ولیکن سینه‌ات لبریز از اشک است . . . نمی دانی!

پی نوشت۲:

**کـــــــــاش هيـچـوقــت آرزو نمي کردم کفش هاي مــادرم اندازه ام شود !

پی نوشت۳:

**قيـــافـــه ام تــــابـــلـــو شده بود! گفتن: چي ميكشي؟!!!

گفتم:

زجـــــــــــــــر!

گفتن: نه يعني چي مصرف ميكني ؟

گفتم:

زنـــــدگـي...! 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

قلم روی سپیدی کاغذ ذهنم می لغزد

اما نه مثل همیشه...تردیدی آن را به اسارت کشیده

می خواهد فریاد کند که

شاید بشود دلی را به زنجیر کشید به بهانه ی رهایی از عاشقانه ها

اما ستاره ها را چه می شود کرد؟

آنها که در سفره آسمان بی تابی می کنند

بگذار بگویم که در هیاهوی آمدنت

حتی بید خانه هم مجنون وار به رعشه افتاد چه رسد به...

کاش قفل از زبان قلم گشوده می شد تا از فردا بسراید

اما باز هم سکوت...به احترام ثانیه هایی که بدون تو دقیقه شدند

و دیروز عاشقی ام را رقم زدند!

پی نوشت۱:

**درد دارد وقتي من عاشقانه هايم را مينويسم

و ديگران ياد عشقشان مي افتند

اما تو...

پی نوشت ۲:

**تلخترين جمله اي که بعد از مدتها عاشقي ممکن است از زبان معشوقت بشنوي:

ما مي تونيم دوستاي خوبي براي هم باشيم!!!!

پی نوشت ۳:

چقدر سخته اينهمه حرف رو كيبورد روبروت باشه ولى نتونى يك كلمه از حرف دلتو بنويسى!

پی نوشت ۴:

**خاطرات گاهی شکنجه گران بی صدای انسان می شوند... 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

کمی بیندیش تا نیندیشیدنت!!!


به نام زیبای زیبایان و ترسناک ترسناکان

اینکه ما بگوییم و ادعای عشق کنیم کافی نیست . اینکه بنشینیم و بزنند و بکشند و پوچی برایمان بفرستند و ما از خدا بگوییم و بنشینیم یعنی کفر!

اینکه مشتی ریش بگذاریم و به مسجد رویم و باز آییم و دیگران با ما هر چه خواهند بکنند یعنی دوزخ دنیایی و اخروی!!!

اینکه عشق را از ما بگیرند و به ما هوس دهند و ما در رویای عشق نمای هوس باشیم و از آن بنویسیم و به آن هم نرسیم یعنی الافی!!که گناه الافی کمتر از شرک نیست.

اینکه گنه کاران را ببینیم و ناسزا بگوییم و پشت این بی گناهان بگوییم و بخندیم . شاید هم بزنیم و ندانیم خود کجاییم یعنی خریدن دوزخ آن هم گران بسیار گران

همانا باید جنگید ،نه با تفنگ .به قول استادی با رفتن به کلاس زبان و دانشگاه و همین کتابخانه ی نزدیک خانه مان.باید به مسجد رفت و نماز خواند نه به مسجد رفت و...

باید پرواز کرد و پرید و رفت ، فرار کرد از این زمین و زمینیان شاید!!!

باید از عشق گفت و از توهم . باید از عقل گفت که هیچ ندارد!!!. باید از جان گفت که با نگاه مورچه می پرد. باید از جان جانان گفت که هر چه کردیم و نکردیم برای اوست . شاید هم برای شریک او!!!

باید اندیشید تا مرز جنون . باید دوست داشت تا حد دیوانگی . باید درس خواند تا حد دکتری !!!!

باید به این و آن کمک کرد تا مرز فنای خویش . لیکن نباید هدف را گم کرد در راه زندگی

سخت است می دانم .اما سخت تر از دوری یار نیست ،خوب میدانم 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

وز از خودم بدم اومد، از اینکه چندین سال دوسِت داشتم

و من تازه امروز فهمیدم لایق دوست داشتن نبودی . . .

چه شب هایی که با فکر تو خوابیدم و صبح با یاد تو بیدار شدم

اما حالا پیش احساسم و دلــم چقدر خجالت زده ام !



ولی نمی دونم چرا نمی تونم ازت متنفر باشم ... نمی دونم ... !

دلم خیلی گرفته . . . خیلـــــــــــــــــــــــی ! 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                                                                                                     وز از خودم بدم اومد، از اینکه چندین سال دوسِت داشتم

و من تازه امروز فهمیدم لایق دوست داشتن نبودی . . .

چه شب هایی که با فکر تو خوابیدم و صبح با یاد تو بیدار شدم

اما حالا پیش احساسم و دلــم چقدر خجالت زده ام !



ولی نمی دونم چرا نمی تونم ازت متنفر باشم ... نمی دونم ... !

دلم خیلی گرفته . . . خیلـــــــــــــــــــــــی ! 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

                                                                                           دوری

چگونه شكايت نكنم از دوري يار

نمانده دگر يك ذره به دل آرام و قرار

چه بوده مگر بر درگه تو يارم گنهم

كه اشكاي من بارد شب و روز چون ابر بهار

خدايا مگر سنگ صبورم

كه از شهر و از يارم به دورم



بگو يارم بگو با من

كي اين جدايي سر مياد از يار من خبر مياد

كي اين جدايي سر مياد شب مي ره و سحر مياد

چه پر پر شد گل عزار دل و روزگار من!

نمي رويد غنچه هاي اميد در بهار من!

خدايا چه شب ها به حال تمنا دعا كردم

ز ترس جدايي به درگه تو گريه ها كردم

بگو يارم بگو با من كي اين جدايي سر مياد از يار من خبر مياد

كي اين جدايي سر مياد شب مي ره و سحر مياد

 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

 همیشه منتظر کسی باش که تو رو با همه دیوونگیت قبول
داشته باشه و تو رو به همه نشون بده و بگه :

این دیـــــــوونه … عشق منه.


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 

 به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.

به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.

به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.

به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.

و به انسان گفتم عشق چیست؟

اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
 


جمعه 21 مهر 1398برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید
chamazkoty03@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

هانی و علی...

 

خرداد 1392
بهمن 1391

 

عاشقانه
.
........
احساس

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چند قدمی تا عشق... و آدرس love.hani.ali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





تنهایی...
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

 

تنهایی...
حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 19973
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->